کد مطلب:228349 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:338

تألیف نوینی از روایات نبوی در باب علم
از قدیم فرهنگها با تطور و تغییر، تحول و تكامل پیدا كرده اند و در طول هر نسل، هم فرهنگ و سنت بر زندگی انسان ها اثر گذارده، و هم اندیشه و ابتكار انسانها در مسیر تمدن و فرهنگ هر جامعه ای مؤثر بوده است، در این میان تأثیر فرهیختگان و اندیشمندان قطعا بیش از دیگران بوده است، اما در هر فرهنگ، همواره عناصری موجود بوده كه عامل بقای حیات فكری - فرهنگی نوع بشر شده است، مثل اعتقادات دینی مردم و اجرای سنت های ملی كه این دو نیز بر یكدیگر تاثیر متقابل دارند. و از سوی دیگر در مجموعه ی آداب و فرهنگ یك ملت عناوین یا واژه هایی وجود دارند كه این واژه ها در تاریخ خود یا تغییر كرده اند و یا به گونه ای دیگر بكار برده می شوند و یا به معنای دیگری متحول شده اند، و گاهی نیز واژه هایی پیدا می شوند كه با موضوعات همسایه خود همجواری و یا حفظ رابطه مسالمت آمیز داشته و یا تداخل تخاصمی داشته اند، با تحقیق بیشتر در فرهنگها، كلماتی را می توان نشان داد كه با كلمات دیگر مرز مشترك دارند و فصل های همنام دارند و این كلمات در بین گویندگان به یك یا چند معنی و در گوش و ذهن شنوندگان نیز به معنای دیگری است.

این تفاوت در معنی نزد گوینده و شنونده موجب گره های گوناگون فرهنگی و یا برخی موارد موجب ایجاد بحران های كوچك و بزرگ می شود ریشه اغلب اختلافات بین افراد و یا جوامع كوچك و بزرگ سوء



[ صفحه 253]



تفاهم و یا برداشت های مختلف از یك كلمه یا چند كلمه به ظاهر ساده می باشد بررسی آثار این گره های بازشدنی فرهنگی به فرصت دیگری سپرده می شود و در اینجا فقط به ذكر نام برخی از این كلمات دو یا چند معنی می پردازیم، از جمله ی این واژه ها عقل، حكمت، تربیت، ارزشهای اجتماعی، روان، اقتصاد، اخلاق، ضرر و انسان می باشد، شاید از مسایل مقدماتی وسایل ارتباط جمعی، یكی شدن زبان دو طرف ارتباط باشد، كه این كوشش با هدف یكی ساختن تعابیر و فهم های متفاوت از یك موضوع است.

به هر حال در اینجا به كلمه پرآوازه و مطلوب همه ی متفكران و اندیشمندان می پردازم و آن «علم» است، كلمه ای كه پایه ی اولیه و اساسی در ساخت و پیشرفت هر فرهنگ انسانی می باشد، و نظر به این اثر اساسی و حیاتی برعهده همه ما واجب می نماید كه دقت بیشتری در تاریخ این كلمه بنمائیم.

موضوع دیگری كه به عنوان مقدمه ی مفروض باید در نظر داشته باشیم، موضع نسبت معرفت دینی است، كه این اصل، در حد مطلق موضوع پذیرفته است، چه همه كوششهای انبیاء نه برای تغییر در اصل دین، بلكه برای اصلاح معرفت دینی مردم بوده و همه سعی اولیاء متدین و معصوم الهی نیز برای تكمیل اطلاعات و معارف دینی امت ها بوده است.

تدریس هر بخشی از علوم و معارف دینی ضرورتا موجب تغییر نسبی معرفت دینی شنونده می شود، حتی كسانی كه با تغییر یا مسدود نمودن مسیر تحصیل علم دین را متوقف می نمایند، نه بر اصل دین ضرر



[ صفحه 254]



می رسانند و نه بر صاحب دین كه خداوند تبارك و تعالی باشد، بلكه گام دیگری بر تحول معرفت دینی برداشته و برگ دیگری بر تاریخ پرنشیب و فراز معرفت دینی می افزایند.

با عنایت به نسبیت معرفت دینی است كه باید بپذیریم آن برداشتی كه تاكنون از نظریات یا تعاریف علم در معارف دینی و رابطه ی علم و دین داشته ایم ناخواسته محصول مجموعه هایی از علوم و اطلاعاتی است كه تاكنون در ذهن داشته ایم و با مطالعه و توجه به ابعاد دیگر و جامانده های تاریخ بشر و گذشته علوم، نظر دیگری پیدا خواهیم كرد.

مقدمه دیگری كه باید در نظر داشته باشیم آن است كه موضوع ولایت یا سرپرستی ائمه معصومین علیهم السلام در طول تاریخ همیشه با فراز و نشیب خاصی روبرو بوده، از جمله اینكه در كتاب الهی قرآن كریم، خداوند هم در محل های مختلفی به صورت غیرمستقیم سخن گفته و حدیث قدسی نادعلی هم كه از صراحت كافی برخوردار است هر چند كلام خداوند است ولی از جمله، گفته های اختصاصی خداوند با پیامبرش می باشد و بعد از زبان ائمه گرامی می شویم حبل الله المتین و صراط مستقیم و السابقون و... علی اولاد علی هستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله منزل نشین گردیدند و اولاد معصوم ایشان هم هر كدام در زندگی زمینی خود برای تبلیغ موضوع ولایت حقه خویش با مصائب بسیاری روبرو بودند و ایشان فقط برای بقای همین بازمانده ی دین حنیف و این پایانه كوشش نبی اسلام، پرماجراترین سختی ها را بر خود و اهل خود می پذیرفتند و این وظیفه ی



[ صفحه 255]



شیعه مخلص را سنگین تر می كند كه بر هر یك از كلمات پیامبر گرامی اسلام توجه و تدبر بیشتر نماید كه شاید زنگ اخباری در بین كلمات نهفته و خاموش مانده باشد.

از سوی دیگر می دانیم كه حضرت محمد بن عبدالله كه پایان سعی بخش همه پیامبران سابق و در جامعه عرب، افصح از همه و صاحب بلیغ ترین كلمات بوده اند، كلمات گهربار ایشان پیوسته دارای معانی چندی بوده كه معنای ظاهری قابل فهم برای همه بوده و معنای باطنی ویژه هوشمندان بوده است، و حضرت نبی مكرم برای هدایت عامه ی مردم به ظاهر كلام بسنده می فرمودند و برای اهل تدبیر و نظر، تدبر در كلمات به یادگار مانده را توصیه می نمودند، كه توجه وافی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به دستورات آن پیام آور دین، بر دوش همه مسلمین تا روز قیامت وظیفه می كند، تا با دقت بیشتری به روایات نبوی بنگرند.

آیا تاكنون از دین داری خود پرسیده اید، این كدام «علم» است كه پیامبر دین اسلام كه سید مرسلین لقب دارند آنقدر مؤكد توصیه می كنند كه تا چین آن را دنبال كنید و یا از دم گهواره تا پای گور باید آن را بیاموزیم، آن چه علمی است كه طلب آن بر هر زن و مرد مسلمان واجب می شود و یا اصلا این موضوع تا چه حد برای همه مقدور است و یا اصلا استثنایی دارد یا خیر؟ از جمله كلمات مشترك المعانی كه در آغاز این مقال از تأثیر ناخواسته آنها در فرهنگ هر جامعه نام بردیم واژه «علم» و «دانش» است.

دانش، كه اسم مصدر از فعل دانستن است اصطلاحا هر دانستنی را شامل می شود، و «علم» در فرهنگ دانشگاهی به مجموعه اطلاعات





[ صفحه 256]



قانونمند و منظمی تعلق می گیرد كه بتواند حوادث های بعدی را پیش بینی كرده و در تور توضیح علمی خود درآورد و آن فرضیه اولیه در تكرار قابل اثبات باشد.

علم در معارف الهی، عبارت است از آن دسته از معارف دینی و اطلاعات مذهبی كه منجر به شناخت بهتر خداوند و دستورات او و توصیه های اولیاء خداوند بشود. و این دو معنا از علم اختلاطهایی را برای فرهنگ انسان های مسلمان بوجود آورده است، كه توابع نابهنجار روانی و اجتماعی آن به مراتب بیشتر از اثرات وجوب تحصیل كه در ظاهر كلام رسول اكرم صلی الله علیه و آله دیده می باشد و آن چنان تب و تابی را در نسل مشتاق به تحصیل بوجود آورده كه هر نوع دوری از مسیر رسمی از تحصیلات دانشگاهی را یك بیماری و معضل بزرگ اجتماعی محسوب می كنند. و به دنبال آن با برداشت ظاهری از كلام پیامبر گرامی عدم توفیق در ادامه تحصیل رسمی را برای هر شخصی یك نقص بزرگ تلقی كرده، و به آن فرد در جامعه كم بها می دهند. در حالی كه قدری به این دین شناسی خود شك نمی كنند كه مبادا توصیه پیامبر مبنی ضرورت و وجوب تحصیل علم هدف دیگری را شامل شود.

از سوی دیگر باید به نحوی به حل این گره بپردازیم كه احترام و قداست و اعتبار دانش دانشگاهی برقرار بوده و احترام اهل دانش نیز به نحو شایسته ادا شود، زیرا جداسازی بین دو مقوله علم نزد معارف الهی و دانش نزد دانشگاهیان و بازنمائی بین دو مقصود بزرگان این دو حیطه، رهگشای همه دانش پژوهان و متدینین خواهد شد.



[ صفحه 257]



این تفكیك یا جداسازی می تواند از موضع هدف و روش و موضوع دانش مربوطه، تحقیق و پیگیری شود كه این تفكیك خود از هر گونه جابجایی و اختلاط معنایی بین علم و معارف الهی دانش بشری را جلوگیری می كند. و نتیجه این تحقیق آرامش برای هر دو گروه محقق را در پی خواهد آورد.

در طول تاریخ علم و دین، در كتب و مقالاتی نویسندگانی خواسته اند راه حلی بین دین با معارف ثابت آن و دانش روز با ویژگی ذاتی تغییر و تحول، ایجاد كنند، همواره این نویسندگان موفق نبوده اند كه در اصل موضوع، همین گره و اشتراه معنا موجب این سوء برداشت شده و كوشش های همه نویسندگان خوش نیت هم فایده نكرده، و راه حلی نیست الا اینكه تفكیك قائل شویم كه دانش روز مفاد، هدف و محدودیت موضوع و روش خاص خود را دارد و معارف دین الهی نیز معنا و هدف محدودیت موضوع و روش خاص و متفاوت خود را دارد و آن همه وجوب و توصیه پیامبر گرامی اسلام و مخصوص مغز این است و نه ویژه آن.

تحقیق خود را به سوی صحنه های واقعی تر و حساس تر تاریخ زندگی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزدیك می كنم. شاید به نحو مقبولی اختلاط بین دانش در حال تحول بشری و علوم و معارف ثابت الهی حل گردد.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز اول خلافت خود به مسجد كوفه آمدند و سخنرانی مبسوطی در مقام خداوند عالم و مرتبه حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند و در همین مجلس بود كه فرمودند بپرسید از من قبل از



[ صفحه 258]



آنكه دیگر مرا نیابید و كسانی پی در پی سؤال كردند و پاسخ كافی و وافی حضرت را شنیدند تا زمانی كه حضرت بازگفتند: بپرسید قبل از اینكه دیگر مرا نیابید و این بار دیگر كسی سؤالی نداشت. سپس حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رو به فرزند خود حسن علیه السلام نموده و فرمودند ای حسن بر منبر بیا و سخنی بگو، مبادا این مردم پس از من ترا نشناسند و گویند حسن خطبه نتواند، امام حسن علیه السلام عرض كردند پدرجان چگونه با حضور شما بالای منبر روم و سخن بگویم و تو در میان مردم مرا می بینی و سخنم می شنوی، حضرت علی علیه السلام فرمودند: پدر و مادرم قربانت من خود را از تو پنهان می كنم و من سخن تو را بشنوم و من تو را ببینم و تو مرا نبینی، امام حسن علیه السلام بر منبر بالا رفتند و خداوند را به حمدهای بلیغ و شریفی ستودند و صلوات كاملی بر محمد و آلش فرستادند سپس بیان داشتند، ای مردم، من از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه فرمود من شهر علم هستم و علی در آن است و آیا می توان وارد شهر شد جز از در آن؟ و امام حسن علیه السلام به پایین آمدند و حضرت امیرالمؤمنین برخاستند و او را به سینه خود چسبانیدند و سپس حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمودند پسر جانم برخیز و به منبر بیا و به مردم سخنی بگو كه قریش بحال تو نادان نمانند و پس از من گویند حسین بن علی علیه السلام چیزی نتواند و باید دنبال سخن برادر سخن گویی، حسین علیهم السلام به منبر رفت و حمد خداوند گفت و ستایش او نمود و صلوات كاملی بر پیغمبر فرستاد، و فرمود ای مردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمود: علی پس از من شهر علم و هر كه در آن درآید نجات یابد و هر كه از او تخلف كند هلاك شود.



[ صفحه 259]



حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از جا برخاست و او را در آغوش كشیدند و بوسیدند و فرمودند ای گروه مردم گواه باشید كه این دو، یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله و دو امانت او هستند كه او به من سپرده و من آنها را به شما می سپارم و رسول خدا از شما نسبت به آنها بازپرسی خواهد كرد.

شاید از صریح ترین روایات و احادیثی كه مؤكدا علم را به معلومات مذهبی و معارف الهی اختصاص می دهد همین روایت باشد كه از كلمات گهربار حضرت سیدالشهدا در آن بهره فراوان می بریم و رابطه خودمان را با كلمات رسول خاتم براساس زبان نورانی حسنین علیهم السلام تنظیم می كنیم.

عبدالسلام هروی نقل می كند، كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: خداوند رحمت كند آن بنده ای را كه دستورات ما را زنده كند.

عرض كردم چگونه دستورات شما را زنده كند؟

امام رضا علیه السلام فرمودند: علوم و معارف ما را بیاموزد، و به مردم تعلیم دهد، زیرا اگر مردم خوبی های سخنان و دستورات ما را فراگیرند از ما متابعت خواهند كرد.

ابوالصلت گوید: عرض كردم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت امام صادق علیه السلام برای ما نقل شده كه فرمود: هر كس «علم» بیاموزد و قصدش این باشد كه با نادانان جدال كند، و به دانشمندان فخر بفروشد، و یا نظرش این باشد كه با كسب علم و فضیلت، مردم و جامعه را متوجه خود كند، این چنین عالمی جایش در دوزخ است.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: جد من درست فرموده است، آیا می دانی كه «نادانان» چه افرادی هستند؟



[ صفحه 260]



عرض كردم: خیر، آنان را نمی شناسم.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: آنها گروهی از داستانسرایان مخالف ما هستند كه مردم را از طریق حق و صراط مستقیم منحرف می كنند، آیا می دانی كه مقصود از «علما» چه كسانی هستند؟

گفتم: خیر آن را هم نمی دانم.

امام رضا علیه السلام فرمودند: مقصود از «علما»، علمای آل محمد صلی الله علیه و آله هستند كه خداوند اطاعت آنها را واجب گردانیده و محبت آنان را لازم ساخته است [1] - و بقیه متن روایت كه در كتاب مرجع آمده و خواندنی است كه نقل آن در اینجا مقدور نبود.

همانطور كه قبلا ذكر كردیم از فواید روش شناسی، تفكیك دانش های بشری از نقطه نظر روش می باشد كه برای تدوین هر یك از دانشهای تجربی و یا انسانی - اجتماعی، روش تجربی را پیشنهاد و مرسوم داشته است، و آنچه كه مبنای پیشرفت دانش امروزین می باشد، همان روش آزمایش های تجربی است كه شامل مراحل شناخت و تحدید موضوع و تعین هدف و تعیین روشهای مختلف و ممكن برای حل موضوع یا مسئله و در نهایت انتخاب مناسب ترین روش و بهترین و موفقترین طریق ممكن از بین طرق مختلف می باشد، این روش آزمایشی (تجربی) امروزه دامنه بسیار گسترده ای در بین دانشهای بشری پیدا كرده كه از فیزیك و شیمی تا روشهای مشاوره و تدریس و روان شناسی را شامل می شود. این موضوع



[ صفحه 261]



از طرفی حرمت دانش بشری را اعلام و محدوده ی فعالیت آن را تعیین كرده و از سوی دیگر از تداخل در معارف دینی به نحو شایسته ای جلوگیری می كند و وقتی كه بین این دو مرزها روشن گردید و انتظارات محققین از هر یك از علوم دینی و دانش بشری معین شد دیگر هیچگونه میانجی گری و یا واسطه گری و یا مصالحه دادن های خام و ظاهری و ناتوان و ضعیف و غیر واقعی و تصنعی جایی در اندیشه هوشمندان ندارد.

در این خصوص مراجعه شود به كتبی كه در نیم قرن اخیر تحت عنوان علم و دین و رابطه بین دانش و مذهب نوشته شده اند و مثلا خواسته اند از آیات مربوط به خلقت نظریات نجوم یا جغرافیا را اثبات كنند و یا تئوری های روانشناسی را قلع و قمع و یا بنیاد كنند در حالی كه انسان مورد خطاب كتاب خدا با رفتارشناسی موجود در كتب روانشناسی امروز از نقطه نظر موضوع، روش تحقیق، و هدف خطاب متفاوت بوده و نه تضاد و تزاحمی دارند و نه اجباری برای تطبیق وجود دارد.

بین نظریات یادگیری و توصیه های پیشرفت تحصیلی در مجموع دانش تعلیم و تربیت تجربی، هم مرز معینی با تربیت اخلاقی - ارزشی وجود دارد كه منبع هر كدام جدا می باشد اولی را تجربیات اجتماعات بشری سامان می دهد و دومی را آیات كتاب الهی و اگر این تفكیك موضوع و روش تحقیق را در نظر نگیریم. آن چنان اختلاط و تداخلی در بین اطلاعات تربیتی دینی و آموخته آموزشگاهی پیش می آید كه موجب ابهام گمراهی هر اندیشمند و علاقمند به حل مسائل و معضلات دانش انسانی می شود.

[ صفحه 262]



وقتی به این تداخل موضوعی، باكمال تأسف مسائل و پیچیدگی های نفسانی انسانهای نویسنده و مترجم را هم اضافه كنیم چنان بحران پیچیده ای را در روبرو حاضر خواهیم دید كه فقط جراح بزرگ بشریت حضرت بقیة ا... الاعظم را باید به میدان بطلبیم و ظهور ایشان را دعا كنیم و ایشان هم قطعا در این خصوص طبق احكام اجداد خود و از جمله كلمات و روایات نبوی قضاوت خواهند كرد، اكنون دقت وافرتان را به خواندن این تألیف نوین از روایات نبوی در باب علم جلب می نمایم و ادامه حاشیه های هر موضوع را به محل دیگر و به عهده اندیشه ورزان دیگر می سپارم.

روایت معروفی از وجود مقدس سیدالمرسلین حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیش رو داریم كه طلب العلم فریضة علی كل مسلم و مسلمه - طلب و جستجوی علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است، با چند سؤال كلام خود را پیش می برم.

فریضه در كلام رسول خاتم به چه معناست و این چه حرمتی دارد؟

طلب تا چه حدی است؟

«العلم» یعنی چه؟

همانطور كه می دانید فریضه یعنی واجب و كلمه فریضه از حضرت پیامبر كه شخصیت ایشان در علم كلام از غلو و اغراق بدور هستند و بدون تعارف سخن می گویند، یعنی قطعا واجب است و واجب زبان پیامبر معنای حكمی دارد هم چنانكه ایشان هر حكمی را اعلام كردند بر هر مرد و زن مسلمان واجب بوده و تخطی از آن تخلف محسوب می شود.



[ صفحه 263]



طلب یعنی جستجو تحقیق و پژوهش كه در این معنی اختلافی نیست.

العلم: كه اگر معنی این كلمه را مطلق «دانستن» بدانیم یعنی مورد نظر پیامبر تنها اصل «دانستن» كه این موضوع شامل فنون سرقت و شیوه های موفق تخلف می شود كه قطعا دانش این موضوعات موردنظر پیامبر نبوده است و یا شامل خیلی دانستنی های ساده می شود كه ذاتا نه منفی هستند و نه مثبت مثل اطلاعات مربوط به رانندگی، آشپزی، تعمیرات وسایل منزل و یا اطلاعات در خصوص آداب و رسوم قبایل دور از دسترس كه آموختن آن هیچ ضرورت و مبنایی ندارد، و یا حتی اگر فرض كنیم كلام پیامبر شامل دانش تجربی بشری شود ما باید از حرمت دانش تجربی خرج اعتبار پیامبر كنیم و یا از ارزش نبی مكرم برای دانش روز مصرف كنیم كه این امر شایسته ای نیست.

به خاطر داریم در روایتی نقل شده است كه حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب خود به محلی رسیدند دیدند افراد زیادی دور مردی جمع شده و به حرفهای او گوش می دهد پرسیدند او چه می گوید؟ اصحاب پیامبر پاسخ دادند او علم انساب دارد و نسب هر فرد را تا چند جد از اعقاب او می داند كه حضرت صریحا موضوع را نهی كردند و گفتند، دنبال این دانش نروید و وقت خود را مصرف آن نكنید حتی حضرت پیامبر در خصوص اعقاب خودشان كه در همان موقع هم موردنظر و تقاضای خیلی از علاقمندان و مریدان شان بود می فرمودند كه اجداد مرا تا ابراهیم پیگیری كنید و قبل از آن را دیگر پیگیری نكنید یعنی این موضوع نباید محل تحقیق و پژوهش شما قرار بگیرد.



[ صفحه 264]



از سوی دیگر كلام پیامبر صرفا شامل دانش تجربی می شود؟ لازم به ذكر است دانش بشری اصلا در آن زمان بعثت پیامبر اسلام به صورت تدوین یافته و منظم، متشكل نبوده و طبق تاریخ ثبت شده علوم امر تدوین و تنظیم دانش بشری به قرون بعدی تعلق می گیرد حتی اگر ما دانش طب یا پزشكی كه سرآمد علوم روز هستند را در نظر آوریم كه طبیبان در آن زمان هم به درمان بیماران می پرداخته اند كه از جمله كلمات چند معنی همین حكیم است كه گاهی به معنای پزشك و گاهی معنای فلسفه خوانده یا فیلسوف معنی می شود، و ما اگر حكم روایت را به معنی توصیه به مراجعه به پزشكان بدانیم با توجه به اینكه پزشكی از جهت درمان بیماری و اصلاح بدن آدمی از حساسیت و اهمیت بیشتری نسبت به بقیه دانش ها برای همه ی افراد بشر برخوردار است در این حالت هم كلام نبی مكرم را در حد یك فیلسوف علم پزشكی پایین آورده ایم كه به همه انسانهای دانا و راغب به درمان توصیه كند كه برای درمان بیماری خود به پزشك مراجعه كنید، در حالی كه مقام پیامبر خاتم انبیاء خیلی بالاتر از این است و اصلا خود دانش پزشكی هم چنین تقاضایی ندارد.

در لغت العلم اهل زبان ادبیات عرب می دانند كه حروف الف و لام در آغاز اسم كه بیابد آن اسم معنی معرفه دارد یعنی موضوع و مقصود گوینده نزد شنونده معلوم می باشد و یا معنی تخصیص و جدا شده از دیگران را دارد و برای شنونده موضوع و مقصود گوینده روشن است كه قطعا بدین ترتیب نمی تواند به همه دانشهای تجربی و غیرتجربی در زمان پیامبر و بعد از پیامبر تعلق بگیرد و وقتی كلمه فریضه به معنای واجب در نظر گرفته



[ صفحه 265]



می شود یعنی حكما موضوع طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان را واجب است و تخطی از آن موجب جزا و جریمه و عتاب است و حكم واجب مثل حكم واجب نماز است كه در حال بیماری و یا برای مسافر و یا حتی غریق و مضطر هم واجب است در حالی كه برای افرادی كه به مناسبتی در سجن و یا اضطرار و یا بیماری های حاد بسر می برند طلب علم حتی مقدور نمی باشد.

از سوی دیگر متأسفانه ما شاهد هستیم امروزه حتی اهل دانش هم وقتی قدری تحت فشارهای اجتماعی اقتصادی یا فرهنگی یا اداری قرار می گیرند، این موضوع مستقیما روی اصل و میزان طلب علم و دانش پژوهی ایشان اثر منفی می گذارد در حالی كه اصلا نباید اینطور باشد.

روایت معروف دیگری از پیامبر گرامی اسلام برای مسلمین نقل شده كه اطلبوا العلم و لو بالسین علم را حتی از چین بجویید تاكنون معرفت، نسبت به این كلام بوده كه پیامبر بر عهده مسلمان شنونده این روایت واجب كرده كه به چین یا هر جای دوری برای طلب دانش برود در حالی كه چین در آن موقع هیچ مركز علمی معروفی نبوده در طول تاریخ گذشته از چهارده قرن پیش تا امروز هم نبوده و هم اكنون نیز مراكز دانشگاهی كشور چین محل مراجعه داوطلبان تحقیق و پژوهش دانش نیست و حتی خود اهل چین هم ادعای پیشاهنگی دانش بشری را ندارند پس این چه دانش و یا علمی است كه بشر مورد خطاب پیامبر در چین باید بجوید.

روایت معروف دیگری را از پیامبر صلی الله علیه و آله كه نقل شده است اطلبوا العلم من المهد الی اللحد، از زمان تولد و گهواره تا جنب لحد و



[ صفحه 266]



سنگ قبر دانش بجوئید كه ظاهرا در این روایت حد و مرز گسترده ای برای موضوع دانش جوئی مسلمین ارائه گردیده است، سؤال اول اینكه اصلا چه دانشی در گهواره و در بدو تولد مقدور است؟ كه پاسخ تقریبا منفی است، زیرا نوزاد شیر خوردن را غریزی می آموزد و هیچ نوع علمی را هم در روزها و هفته های اول نمی توان به او یاد داد و در ماههای بعد هم حركتهای مقدماتی زندگی ساده حیوانی را كه به او یاد می دهند این ها جزء علم نیستند و یا از سوی دیگر در نزد سنگ قبر، میت چه علمی را می تواند بیاموزد كه از اصل حیات ساقط است، لحد بیان شد كه با حالت مریضی و یا احتضار قبل از فوت فرق می كند هر چند كه مطمئنا در احتضار هم طلب و جستجوگری و پژوهش دانش مقدور نیست، پس این چه علمی است كه مورد نظر پیامبر گرامی اسلام بوده است.

همانطور كه از روایت روز اول خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام صریحا برمی آید به نقل از حضرت امام حسن علیه السلام درب علم پیامبر علی است به نقل حضرت امام حسین بعد از پیامبر هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شهر علم است. و مخزن علم علی علیه السلام است و بعد از آن هم حضرت به ترتیب هر یك از اوصیاء بعد از او معدن علم پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و طبق روایت حضرت رضا علیه السلام علم در فرهنگ و كلام چهارده معصوم تنها و اختصاصا به معارف دین خداوند تعلق داشته و انحصارا اطلاعات مذهبی را شامل می شود كه تنها از زبان این چهارده سرچشمه علم و معارف الهی بیرون می آید و آموختن این معارف است كه بر هر زن و مرد مسلمان واجب است و از گهواره تا قبر باید آموخت و طلب كرد و برای دریافت آن به نقاط دور



[ صفحه 267]



باید سفر كند، و چین تنها مثال یك جای دور می باشد.

«العلم» كه باید معرفه باشد و تنها معروف مورد توصیه نبی مكرم كه این وجوب و تخصیص و محدوده زمانی گسترده و طولانی كل حیات را برای جستجوی آن تأكید فرموده اند تنها همان وجود شریف حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بعد از ایشان هم فرزندان معصوم علیه السلام آن حضرت می باشند زیرا كه حضرت پیامبر در همان مجلس اول تبلیغ علنی دین اسلام كه نزدیكان را دعوت كرده و دعوت دینی خود را علنی فرمودند به حاضرین فرمودند كه هر پیامبری وصی و خلیفه و وارثی دارد و این علی وصی و خلیفه و وارث من بعد از من می باشد و مشركین و مخالفان حضرت محمد و علی علیهماالسلام از همان ساعت اول با این موضوع وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام مخالفت و جدال كردند و نپذیرفتند.

حتی به استناد آیات قرآن در آیه 15 سوره یونس به كلام صریح خداوند كه حرف مشركین را نقل می كند، اینگونه بیان می شود كه مشركین می گفتند، ای پیامبر یا این قرآن را عوض كن و یا این وصی (علی) را به دیگری تبدیل كن. [2] و این درد برای رسول خاتم آنقدر سنگین بود كه در هر جا فرصت می یافت اصل حرف خود را كه همان ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود بیان می فرمود كما اینكه، ایشان حتی در آخرین لحظات و روزهای حیات زمینی خود مؤكدا، آن هم بعد از مراسم سنگین و عظیم غدیرخم تأیید و تاكید می فرمودند كه بعد از من این علی وصی من است



[ صفحه 268]



كه در همان لحظات هم اهل جدال به اوامر نفسانی خود عمل می كرده و مخالفت می نمودند.

بطن اساسی و اصل حرف پیامبر اسلام در این روایات همان طلب و جستجوی وجود مقدس امام معصوم علیه السلام است كه گفته اند بر هر زن و مرد مسلمان پیگیری حق این «العلم» كه علی است واجب است، و خود پیامبر از آغاز تا پایان رسالت بر بیان آن همت كردند، و عملا فرمودند، و به دنبال این العلم یعنی علی معروف باید بروید و از احكام او در كل طول حیات خود پیروی كنید حتی اگر او در دورترین نقاط باشد مثلا چین باشد كلمه چین در روایت اخیرالذكر به معنای علم در چین در امروز یا قبل هم نیست چین تنها یك مصداق یك منطقه بسیار دور در آن زمان بوده، بدین معنی كه امام زمان را دریابید اگر چه او در دور از دسترس شما در جای غریبی باشد اگر چه امام زمان در نزدیكی شما یافت نشد حكم او بر شما واجب است اگر چه بدن او دور باشد كما اینكه وقتی امام رضا در مدینه بودند مردم شیعه در خراسان پیرو ایشان بودند و یا وقتی كه ایشان در خراسان و یا حبس بنی عباس بودند حكم ایشان واجب و مردم از احكام ایشان در مدینه هم تبعیت می كردند، با توجه به اینكه آن روز وسائل ارتباط جمعی به وضع و قدرت احكام امروز نبود و فاصله هر شهر تا شهری كه امام در آن ساكن بودند چندین روز فاصله با پیك بوده است وجوب طلب «العلم» شامل علی و فرزندان معصوم او می شود زیرا كه تنها علمی كه روح پاك انسان در آغاز تولد روزی كه تازه به زمین آمده به جان می خرد و آن همان اذان مسلمین و شیعیان است كه در گوش نوزاد



[ صفحه 269]



می خوانند كه اشهد ان علیا ولی الله و در جنب سنگ لحد هم در گوش روح میت می خوانند اسمع و افهم ان علیا حق و الحسن حق، تا حجة بن الحسن المهدی حق، یعنی بشنو و بفهم كه علی حق است و حسن حق است و... و حضرت حجت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.

این ولایت و سرپرستی چهارده معصوم است كه به كل مسلمین در طول زندگی واجب است چه دور باشند و چه امام نزدیك و یا دور و چه در زمان حضور و یا در غیاب و غیبت امام باشند كه حكم همان وجوب طلب العلم است كه در اضطرار و بیماری و حبس، هم اصل حكم همان ضرورت پیروی از اوصیاء بر حق علی است كه بر هر مسلم واجب است.

در ادامه به طرح این سؤال می رسیم كه آیا آموختن دانش بشری چه دانستنی های غیرتجربی و یا مجموعه مدون دانش های تجربی واجب است یا خیر؟ و چگونه و تا چه حدی این موضوع واجب می شود؟

برای پاسخ به این سؤال اساسی به روایت معروف دیگری نگاه می كنیم كه حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به همه مسلمین فرمودند: من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم. هر شخصی شب را صبح كند و در اهتمام امور مسلمین نباشد مسلم نیست، و این روایت بر عهده هر شخص مسلمان واجب می كند برای رفع مشكلات و حل مسائل فنی و تخصصی و اجرایی و اداری و عمومی مسلمین از هر كاری كه از دستش برمی آید كوتاهی نكند و كوشش كند و انجام دهد و از جمله آن تحصیل علوم است آن هم تا مرز واجب كفائی یعنی تا آنجا كه موضوع كفایت كند و دیگر اینكه باید برنامه ریزی ها دقیق بوده و به حد نیاز و حد لزوم رشته های



[ صفحه 270]



تحصیلی تنظیم و ارائه گردند و جوانان مسلمان به تبعیت از این حكم پیامبر و برای رفع معضلات مسلمین به دانش اندوزی پرداخته و این موضوع را تاحد كفایت هر مسئله و رفع نیاز اجتماع ادامه دهند و با رسیدن به مرز رفع نیاز اصل وجوب آن از عهده مسلمین خارج گشته و دیگر نیازی به پیگیری موضوع نیست.

بدین ترتیب در برنامه ریزی ها به احتیاجات عینی مردم نگاه شده و برنامه ها مناسب با اهداف معین تنظیم می گردند و با رسیدن به مرز لازم از هدر رفتن نیروی انسانی و منابع پژوهشی عموم مسلمین جلوگیری به عمل می آورد.

این پیشنهاد ظاهرا عاقلانه نیز می نماید و از توابع غیرمنطقی تكیه بر آن روایت های اولیه هم پرهیز شده و توقف در مرز واجب كفایی و رعایت حد و مرز نیاز، آن همه اضطراب و اضطرار روانی را برای محصلین و یا فارغ التحصیلان و یا تحصیل ناكرده ها فراهم نمی آورد. و زمینه سوء استفاده از كلمات پیامبر و مال اندوزی از سوی برخی مدعیان دانش افروزی هم حذف می شود و تحصیل دانش هم در ردیف انجام كار و رفع گرفتاری و رفع معضلات مسلمین ارزش پیدا می كند و هر شخص به فراخور استعداد و علاقه خود می تواند در زمینه های اجرایی و عملی و یا تحقیقاتی و پژوهشی فعالیت و خدمت كند و با امید به اینكه با عمل صالح خود در سایه تبعیت از حكم همان وصی بعد از نبی از اجر اخروی هم برخوردار باشد و مورد شفاعت رسول گرامی خاتم دین خداوند نیز قرار بگیرند، و از جمله ایشان حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام است



[ صفحه 271]



كه بر عهده خود واجب می دانیم تا در این باب به كلام مطهر رضوی توجه كنیم.

حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند؛ وجود مقدس حضرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، فرمودند: دانش مانند گنجی است كه كلید آن سؤال است، خداوند شما را رحمت كند هر چه می خواهید بپرسید و بر دانش خود بیفزائید، و در پرسشهای علمی چهار نفر مكمل یكدیگر هستند؛ سؤال كننده، معلم، شنونده، و پاسخ دهنده. [3] .

بدین وسیله بر ما معلوم می شود كه برای پیشبرد و توسعه مرزهای دانش های بشری - بنیادی و كاربردی - باید سؤال و تحقیق و قانع نشدن همراه هر محقق باشد.

در خاتمه به كلمات نورانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در خصوص علوم و معارف الهی و آثار و ویژگی های آن توجه می كنیم، و از محضر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام سؤال می كنیم كه صفات و خصلت های ویژه دانش پژوهان مسلمان چیست؟ و یك محقق مسلمان چه وصفی دارد و آثار تحقیقات در دینداری یك پژوهشگر مسلمان كدام است؟

حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند كه جدمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: پادشاهان بر مردم فرمانروا هستند و علم و دانش بر پادشاهان حكومت می كند، و قدر علم این است كه از خداوند بترسی و به



[ صفحه 272]



علم و فضیلت خود عمل كنی، و از جهالت برای تو همین بس است كه به علم خود فخر و مباهات كنی. [4] .

حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند كه جدمان حضرت سیدالمرسلین محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله می فرمایند:

طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، علم را در جاهایی كه گمان دارید جستجو كنید، و آن را از اهلش فراگیرید، یاد گرفتن علم برای رضای خداوند از حسنات است، و طلب علم عبادت و مذاكره و مباحثه آن تسبیح و عمل كردن و به كار بستن علم به منزله جهاد در راه خداوند می باشد.

هر كس علم را به دیگران بیاموزد مانند آن كسی است كه در راه خداوند صدقه می دهد، و هر كسی علم را در میان اهلش بذل كند و مردم را از علوم خود بهره مند كند به خداوند نزدیك می گردد، زیرا راه حلال و حرام از علم حاصل می شود و روشنی راه بهشت از آن پدید می آید.

علم در هنگام وحشت رفیق و همدم انسان و در غربت و تنهایی یار و یاور آدمی است.

علم و دانش در خلوت هم صحبت و در سختی ها و مشكلات راهنما است، علم در برابر دشمن مانند سلاح بران و در نزد دوستان زیور آدمیان است، خداوند به وسیله علم گروهی را به مقامات عالیه می رساند و آنان را در امور خیر و صلاح و سداد مقتدا و راهبر می گرداند.

جامعه به وسیله این علماء به طریق خیر و سعادت رهنمایی می شود و



[ صفحه 273]



مردم، پیرامون آنها را می گیرند و به افعال و اعمال آنان اقتدا كرده و از آراء و نظریات آنان سود برده و در نتیجه سعادتمند می گردند.

فرشتگان میل می كنند كه با اهل علم، دوستی و ارتباط برقرار كنند و با بالهای خود آنان را نوازش می كنند و تماس می گیرند، و در هنگام نماز خواندن به آنها مبارك باد می گویند.

هر خشك و تری برای علماء استغفار می كنند، و ماهیان دریاها و همه جنبندگان و درندگان و چهارپایان برای این گونه مردمان عالم، طلب رحمت و مغفرت می نمایند.

علم دل را حیات بخشیده و جهالت را از آن می زداید، و چشم ها را روشنایی بخشیده و تاریكی ها را از برابر دیدگان برطرف می كند، و به بدنهای آدمیان توانائی داده و ضعف و ناتوانی را رفع می سازد، علم بندگان را به جایگاه نیكان رسانیده و با خوبان و نیكوكاران همنشین می كند، و در دو جهان به مقام بلندی می رساند.

مذاكره ی علم و گفتگو در مباحث علمی مانند كسانی است كه روزه داشته باشند و یا به عبادت پروردگار قیام نمایند.

به راهنمایی علم، انسان با خداوند آشنا می گردد و از وی اطاعت می كند و پرستش می نماید، به وسیله علم ارتباط بین ارحام برقرار می گردد، و حلال از حرام شناخته می شود، علم پیشاپیش عمل و عمل تابع علم است، علم به مردمان خوشبخت الهام می گردد، و مردمان بدبخت و سیاه روز از افاضه آن محروم می گردند.

پس خوشا به حال آن افرادی كه از علوم پروردگار محروم نگردند، و از



[ صفحه 274]



علم و فضیلت بهره مند می شوند. [5] .

حضرت امام رضا علیه السلام از مقام خاتم رسالت صلی الله علیه و آله نقل می فرمایند كه حضرت ایشان فرمودند: خداوندا جانشینان مرا بیامرز و این مطلب را سه بار تكرار كردند.

از محضر حضرت سید انبیا سؤال كردند، جانشینان شما چه كسانی هستند؟

حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: كسانی كه بعد از من خواهند آمد و روایت های مرا نقل خواهند كرد، و سنت های مرا به مردم تعلیم خواهند داد. [6] .

در خاتمه به یك ویژگی نفسانی و اخلاقی كه در علمای دین به لطف خداوند پدیدار می گردد اشاره می كنم در حالی كه اجبار و ضرورتی در حصول این ویژگی در دانش پژوهان دانش های بشری نیست، و آن خوف و ترس از خداوند و خشیت از حضرت حق است كه در آیه 28 سوره فاطر می فرماید:

انما یخشی الله من عباده العلمؤا، كه مترجم شریف و واصل در برگردان منظوم این آیه كریمه سروده است.



مطیع خداوند تنها كسی است

كه او را نصیبی ز دانش بسی است [7] .





[ صفحه 277]




[1] اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام - صفحه 256 - روايت 14.

[2] اصول كافي - جلد 2 صفحه 287 روايت 37.

[3] اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام - صفحه 255.

[4] اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام - صفحه 257.

[5] اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام - صفحه 258 - روايت 17.

[6] اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام - صفحه 256 - روايت 11.

[7] مترجم - امير مجد.